ساحل نشینان خلیج فارس بندررستمی نويسندگان این شعر در تاریخ 13/07/1392 توسط خودم نوشته شده است. دِرْ گَهْ شیالشی هاین رنگش مِثِ خَهْکاین
از این باد شمالن
ساحل دگرگون هاین موجاش مث تُل هاین
از این باد شمالن
صداش غرشِّ شیرن به روش کِفِ سفیدن
از این باد شمالن
لنجا پاشون بند هاین جاشوها ویلون هاین
از این باد شمالن
سرما دوباره اندن گرما فراری هاین
از این باد شمالن
چه خـاطراتی مــا با یه بـاغ گِهنو داشتیم بعد ازمدرسه اونجا پا میذاشتیم گـل کـوچیکو ســالنی، والیبـال بـازی مـا همه بازیها اونجا،یه مجموعه داشتیم
تابسونــا تـو گــرمـا و تـو شـرجی با کوله ای پر از خَک به خونه وا میگشتیم
بارو میزد زمستون او وامیساش زمین را از بی زمینی و توپ حوصله مانداشتیم
دوره ی راهنمایی،تو فصل امتحانات بااَندنِ عمویی پا به فرار میذاشتیم
گِهنو خالی وامی از کریم وبُچبارا توپ و تیرای کوچک اونجا جا میذاشتیم
شعر از : عبدالکریم مانعی
با اَندِنِ عمویی: اشاره دارد به آقای محمود عمویی مدیر مدرسه شهید محمدی بوالخیر که تو فصل امتحانات بچه ها تا وی را میدیدند پا به فرار میذاشتند. جا دارد از وی نیز تشکر و قدردانی شود.
باغِ گِهنو مکانی بود در روستا نزدیک مسجد که در گذشته محل تفریح بچه های روستا بود مسابقات گل کـوچک ،فوتبال سالنی و والیبال رو درآنجا برگزار میکردیم و چـون داخل روستـا بود همه میـامدن اونجـا ولی در حـال حاضر جای خود را به مدرسه راهنمایی دخترانه داده است. دوره ابتدایی در دهه 60 مـدرسه دبستـان میرفتیم و علاقه زیادی به خواندن مجلات ورزشی ،کیهان بچه ها داشتیم وآنها را نگه میداشتیم به همراه برادرم تو باغ گِهنو یه پتو پهن میکردیم و مجلات وکتابهای داستان که مطالعه کرده بودیم رو به بچه های روستا زیر قیمت میفروختم ، از پول بدست آمده دوباره مجله میخریدیم .یاد اون روزا بخیر.
موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|